چطور از یاد برم آن شب دل انگیز را آن چشمان جادویی ی نرگس را تو بودی در برم و غرق سرور بودم در کنار تو سراپا غرور بودم وقتی تو ماه زیبا را با خود داشتم گویا تمام دنیا را با خود داشتم هر دو با هم افسانه می گفتیم قصه های عاشقانه می گفتیم تو رفتی و من خاموش شدم با درد و غمهای همیشگی هماغوش شدم