مشاوره تلفنی درمان بیماری ها متخصص گیاهان دارویی و طب سنتی حکیم محمد صدیقی

– 09120580638-02165114469–09155077358 – 

مشاوره طب سنتی انلاین در تلگرام

ایدی پاسخگو سوالات پزشکی  @Kh_sedighi
    کانال طب سنتی
https://telegram.me/atarishahjahan

و درمان تمام بیماری ها در طب سنتی و گیاهان داروی

مشاوره 09120580638 - 09155077358

از جمله درمان های:

جنسی+ چاقی و لاغری+دیابت+الزایمر+نازایی+سنگ کلیه+لک های صورت

+سردرد های شدید+دیسک کمر و رگ سیاتیک+پوکی استخوان+تقویت کننده اعصاب،آرام بخش،تقویت کننده قلب،ضدانگل قوی،تصفیه کننده خون.

و درمان معده+درمان تقویت حافظه+درمان یائسگی+درمان...

√ رفع سنگ کلیه.سنگ مثانه.سنگ کیسه صفرا
درمان عفونت و کیستها
√درمان سردرد های میگرنی و سینوزیتی
√درمان بیماری های قلبی و عروقی وتصلب شرائین و واریس
√ درمان آسم و تنگی نفس
√درمان گیاهی مغز و اعصاب و ضد افسردگی
√درمان بیماری پوستی و اگزما
√درمان درد مفاصل و استخوانی و عضلات
سیاتیک رفع ورم عضلات و نقرص 
√رفع بواسیر و شقاق مقعد،سندروم روده،رفع یبوست و اسهال
√رفع ورم معده و روده،ضد نفخ،درمان سوهاضمه و گوارش
√درمان کاهش چربی خون،کلسترول خون،قند خون(دیابت)،فشار خون
√جلوگیری از ریزش مو و تحریک رشد مو سر و ابرو
√رفع پلاک میکروبی دندان و ضد التهاب لثه و حفره دهان
√درمان بیماری های دستگاه تناسلی(نازایی.و قاعده اور)
و درمان پروستات 
√افزایش شیر مادر،تسکین درد های قاعدگی و انواع بیماری زنان
√برطرف‌کردن بوهای نامطبوع بدن
√تقویت نیرو جنسی و بازگشت نیروی جوانی
√برطرف کردن کم خونی

+دمنوش های مفید+عرقیات مفید+ و هر بیماری دیگری..

درمان با گیاهان دارویی و طب سنتی
حکیم محمد صدیقی
تهران و کرج حضوری میتونید تشریف بیارید وشعبه گیلان رو هماهنگ کنید
شهرستان ویزیت تلفنی و ارسال ازمایشات
در تلگرام واتس اپ و سروش
  09120580638-02165114469–09155077358  
 
تنگ کننده واژن با دارو گیاهی ماریانا
کلیک کن روی لینک
حجم دهنده طب سنتی روغن خراطین
   
پودر گیاهی چربی سوز و ضد اشتها 
 
    
درمان نازایی با گیاهان دارویی و طب سنتی
 
 

پودر گیاهی مارایا تنگ کننده واژن

تنگ کننده واژن گیاهی

 

برای اطلاعات بیشتر در مورد ماریانا طریقه خرید مصرف روی عکس کلیک کن 

 

 

 

عکس روغن خراطین حجم دهنده طب سنتی 

روغن خراطین

روغن خراطین

روغن خراطین الت تناسلی

روغن خراطین برای اقایان

برای اطلاعات بیشتر در مورد روغن خراطین روعکس بالا کلیک کن

 

یک دقیقه وقت بزار و متن بالا رو مطالعه کن

 
 
I-love - 56
loading...

I-love

I-love

جوک جک اس ام اس خنده دار

.

.

به یارو میگن طاقت شنیدن خبر بد داری ؟

میگه آره ، گفتن بابات مرد !

گفت: خاک تو سرت فکر کردم یارانه ها رو قطع کردن !

.

.

.

زندگی چیست !؟

فاصله ی بین مای بیبی تا ایزی لایف !

.
.
جوک جک اس ام اس خنده دار
.
.

رسد آدمی به جایی که به جز غذا نبیند

رمضان شناختم من به خدا قسم غذا را !
.

.

I-love بازدید : 203 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

دوستان عزيز اينجا با ياري خواهران و برادراني اداره مي شود كه همدل هستندكه با كمك هم اين وبلاگ را اداره مي كنند و به اميد خدا ادامه خواهند داد.اگرهم عضو اين وبلاگ شويد ضرر نخواهيدكرد .اينجا محيط كاملا شاد بدور از هياهوي دنياي بيرون است.اين وبلاگ سعي كرده تمام امكانات يك سايت رو در اختيار شما قرار دهد.

اميدوارم خوشتون بياد

I-love بازدید : 287 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

فقط حیف نان می تواند یه جمله کلا با فعل بسازه:

داشتم میرفتم برم دیدم آمد گرفت نشست گفتم بزار برم بپرسم ببینم میاد نمیاد دیدم میگه نمیخوام بیام برو بذار بگیرم بخواوم

طی مسابقه دو استقامت در شهر حیف نان به دلیل منحرف شدن دوندگان از مسیر مسابقه،مسئولان پس از شش ماه تلاش توانستند دوندگان را حوالی یونان به ضرب گلوله متوقف و پیکر پاک آنان را به میهن اسلامی بازگرداندند

گفت از حادثه ای لبریزم ، من پر از فریادم ، در درونم غوغاست

گفتم این حال تو را میفهمم ، دستشویی آنجاست !!!

تحقیقات دانشمندان نشون داده

جمله ; تا۵ دقیقه دیگه آماده ام; خانوما

و جمله ; تا ۵ دقیقه خونه ام; آقایون

یه معنی رو میده!!!

سوال مهم غضنفر : من هنوز نفهمیدم وقتی میگن به افتخارش دست بزنید دقیقاً باید به کجای طرف دست بزنیم؟

روزی شخصی نزد امام صادق (ع) رفت ولی چون ایشان نبودند برگشت!
نقل قول حیف نون

پخش اعترافات تکان دهنده خلبان هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی امشب از سیمای شهر حیف نان بصورت زنده

حدیث غضنفری : هرکس به والدین خود احترام بگذارد مثل این است که به پدر و مادر خود احترام گذاشته است

I-love بازدید : 199 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

چندتا جوک خیلی خنده دار

سوال امتحانی حیف نون:ضامن اهو چیست؟ جواب حیف نون:قسمتی از بدن اهو است که اگر ان را بکشیم اهو منفجر میشود.

پلیس راهنمایی رانندگی شهر حیف نان برای چندمین بار اعلام کرد شهروندان عزیز برای آزمون راهنمایی رانندگی احتیاج نیست ناشتا باشید. لطفاً سوال نفرمایید

گفت : مردی به همسرش روزی!!! من بمیرم چگونه خواهی زیست؟ / گفت : از چند و چون آن بگذر تو بمیری برای من کافیست

غضنفر رستوران می زنه

واسه تبلیغ جلو درش می نویسه

هزار تومن بده مثل خر بخور

حیف نون به نامزدش میگه :عصری میام دنبالت چند تا بوق میزنم بیا پایین که بریم بگردیم .نامزدش میگه ماشین خریدی ؟میگه نه بوق خریدم!

غضنفر صبح زود یه لیوان خاکشیر میخوره تا شب ملق میزنه که ته نشین نشه

I-love بازدید : 263 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

اگر دیدی حیف نون تو دعوا فرار کرد تو هم فرار کن چون اون دنباله آجر میگرده

دکتر زن حیف نون را جواب میکنه . میره مشهد میگه: الهی قربون اون دستهای بریدت ؛ سرشگافتت ؛ جیگر ریش ریشت ؛ لبهای تشنت ؛ حاجتمو بده خسته شدم تا کی بیام قم

تهدید جدید حیف نون اگه منو تهدید کنی خودمو به قتل میرسونم!

غضنفر تراکتور مخره بلد نیست خاموشش کنه میبندتش به درخت!!

مشتری: آقا شما مطمئنید که این گوشت گاوه ؟

قصاب: بله آقا. تا همین نیم ساعت پیش داشت واق واق می کرد

آخه تو آدمی؟؟؟؟ پَ نه پَ؛ تو آدمی! بخشهایی از مکالمۀ آدم و حوا !

جک و لطیفه های په نه په

لب دریا یه لیوان چای گرفتم دستم به رفیقم میگم قند داری ؟!؟ میگه واسه چایی میخوای پـَـــ نــه پـَـــ میخوام بندازم تو آب دریا شیرین بشه

*********

پلیس تو جاده ماشینمونو نگه داشته بعد از بابام می پرسه دارید میرید مسافرت اون میگه پـَـــ نــه پـَـــ اومدیم مردمو تو ترافیک نگاه کنیم بخندیم

*********

بابابزرگ خدابیامرزمو دیشب تو خواب دیدم، گفت تن لش به جای اینکه یکسره بری بنویسی پـَـــ نــه پـَـــ بشین 2تا فاتحه اخلاص برا من بخون .

*********

ساعت 2 نصفه شب دختره با یه آرایش خفن داشت تو یه خیابون خلوت میپلکید، رفیقم میگه دخترفراریه؟ پـَـــ نــه پـَـــ خیلیم دختره پاک و نجیبیه، الانم داره میره دعای ابوحمزه ثمالی

*********

بچه داداشمو بردم باغ وحش، کوهان شترو نشون میده میگه عمو کوهانشه؟ پـَـــ نــه پـَـــ همه غمو غصه ها رو ریخته تو دلش، قلمبه شده از توی کمرش زده بیرون

********

از قالی شویی قالی رو با وانت آوردن، یارو وانتیه زل زده بهم نگاه میکنه میگه بیارمش توی خونه؟ پـَـــ نــه پـَـــ من تا کمر خم میشم بذارش روم، خودتم سوار شو ببرمت تو کوچه یه دور بگردونمت دلت باز شه

I-love بازدید : 305 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

کله صبحی رفیقم می‌خواست بیاد درس بخونیم، بهش زنگ زدم گفتم دوتا نون هم بگیر بیار.

گفت واسه صبحونه؟

پـَـ نه پَــ، واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون!

تو هواپیما نشستم دارم دعا میخونم بغل دستیم میگه دعا میکنی سالم برسی؟

پـَـ نه پ َــ، دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا میکنم سقوط کنیم!

زنه شکمش اومده جلو، رفیق ما می پرسه این خانم حامله است؟

پـَـ نه پَــ، این زن آقا گرگه شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده به شوهرش!

دم دستشویی عمومی ایستاده ام تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، می بینه دارم پیچ و تاب می خورم می گه دستشویی داری؟

پـَـ نه پَــ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی می کنم!

شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه...

می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!

زنگ زدیم 110 می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟

پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب!

هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم... آمپولا رو دادم به پرستاره... می گه آمپول بزنم؟

پـَـ نه پَــ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس. راننده می گه: می خوای سوار شی؟

میگم پـَـ نه پَــ، اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم!

I-love بازدید : 209 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

روباهی موبایلی دید به دست گرفت و زود پرید زاغه از بالای درخت گفت پایین آنتن نمیده بده برات شماره بگیرم. روباه تا موبایل رو داد زاغ گفت: این بجای قالب پنیر سوم ابتدایی!

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم عمم داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه یهو عمه صاف نشست گفت دِ نـَـه دِ تازه الان بهم ریختس!

مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا
زشت ترین شما مرا بکشد!

فردوسی حکیم بزرگ ایرانی که همه قبولش دارن میگه:

که پیش زنان هرگز راز مگوی ، چو گویی ، سخن بازیابی به کوی !

قبلنا باباها ٧ تا دختر شوهر می دادن همشون هم خوشبخت می شدند، الان: یه دختر را ٧ بار شوهر میدن آخرش برمی گرده خونه باباش

یه کشیشی داشته توی یه بیابون می رفته، میفته تو یه چاه. هی داد زد خدایا کمکم کن خدا کمکم کن.
یه ماشین آتش نشانی اومد، یه طناب انداخت و گفت طنابو بگیر بیا بالا.
کشیش گفت ولم کن فقط خدا باید کمکم کنه، خدا بهم کمک می کنه.
گفت طنابو بگیر بابا همینجا میمیریا. گفت نه خدا به من کمک می کنه.
کشیش میمیره میره اون دنیا به خدا میگه خدا من این همه به تو ایمان داشتم این همه عبادت کردم،
چرا کمکم نکردی؟ خدا بهش گفت آخه بی پدر و مادر، تو نگفتی ماشین آتش نشانی وسط بیابون چیکار میکنه !!!

I-love بازدید : 309 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

یادش بخیر سکه میذاشتیم زیر کاغذ با مداد روشو رنگ میکردیم جاش میموند رو کاغذ کلی ذوق میکردیم

یارو 10 کالری از خوردن یه رانی وارد بدنش میشه ، 12 تا میسوزونه اون دو تا تیکه میوه باقیمونده ته قوطی و در بیاره

هیچ کادوی زشت و به درد نخوری دور انداخته نمیشود !

فقط از خانه ای به خانه دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود !

من نمیدونم این مامانا که وسایل خودشون رو یه جایی میزارن,

بعد خودشونم یادشون میره کجاس ... چه جوریه که تو پیدا کردن وسایلی

که ما به اصطلاح تو 7 تا سوراخ موش قایم میکنیم تبحر خاصی دارن

یکی از نمونه های بارز تهاجم فرهنگی اینه که:سالهاست در تولید گوجه فرنگی خود کفا شدیم اما هنوز اسمش به گوجه ملی تغییر نیافته!

خدایا لطفا برو و به بعضی از آنهاییکه ایمان آورده اند یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!

راز موفقیت چیست؟ "تصمیم گیری درست".

تصمیم گیری درست از چه ناشی میشود؟ "از تجربه"

تجربه از چه بدست می آید؟ "از تصمیم گیری های غلط !!

پس از مرگ از شخصی پرسیدند :

جوانی خود را چگونه گذراندی ؟

ندایی از عرش برآمد که :

بدبخت ایرانیه ،

ولش کنین ،

برین سراغ سوال بعدی....

فقط یه ایرانی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه و تهش رو با آب قاطی‌ کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه

امروز داشتم کتاب میخوندم یه جمله خیلی قشنگ توش دیدم... خواستم لایک بزنم که یهو یادم افتاد کتاب نه فیسبوک...

خدا نگذره از کسانی که شیر حموم رو روی وضعیت دوش می‌بندن و از حموم خارج می‌شن!

عمه ی توماس ادیسون مجددا در بیانیه ای به مردم شریف ایران اعلام کرد:

توماس فقط برق را اختراع کرده است لطفا به خاطر قبضش ما را مورد عنایت قرار ندهید

!!!!! والاااااااا چه کاریه..

تا حالا دقت کردین سر سفره وقتی به طرفت میگی نمکدون و بده ...اول خودش نمک میریزه رو غذاش بعد میدن بهت

بعد از یک عمر، بالاخره نفهمیدم که هنگام روبوسی باید دو بار صورت طرف مقابل رو ببوسم یا سه بار، تا هر دو نفر ضایع نشیم

پدر بزرگ رو به نوه:بدو برو قایم شو

امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت

نوه: نـــــــه، شما باید قایم شی، ... من بش گفتم نمیام چون شما فوت کردین!!!

دیــکتــاتــور کیــست؟

دیــکتــاتــور اون بچّه ی دو سالـــست که بیست نــفــر مجبورند به خاطــر اون کــارتون نــگاه کنــنــد

یکی از ترس ناک ترین جملات دوران مدرسه ،این بود که : "یه برگه از کیفتون بیارید بیرون"

بیشتر مردم دنیا یکشنبه ها میرن کلیسا,برای سلامتی مردم جهان دعا میکنن تو ایران مردم جمعه ها میرن نماز جمعه,برای بیشتر مردم دنیا آرزوی مرگ میکنن.!!!

سیب تا حالا 3تا کار مهم کرده!!

اول حوا رو گول زد،

بعد نیوتن رو از خواب بیدار کرد،

و در آخر نظر آقای استیو جابز - رئیس کمپانیAppLe - رو به خودش جلب کرد

I-love بازدید : 431 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

مامان بزرگم نذر کرده بود دانشگاه قبول بشم 30 جزء قرآن رو بخونه من دانشگاه قبول شدم 2 جزء بیشتر نخوند بهش میگم عزیز فقط 2 جزء خوندی که؟!! اونم میگه : اون رشته ای که تو قبول شدی 2 جزئشم زیادیه!!!

++++++++++++++++++++++

حیف نون داشته کباب درست میکرده می بینه یه گربه داره نگاه میکنه حیف نون داد میزنه : آی بلال شیر بلاله!!!

++++++++++++++++++++++

طرف میره سوپر مارکت میگه آقا نوشابه دارید ؟ مغازه داره میگه مشکی ؟ طرف میگه : پَ مغازه داره میگه : کوفت ، زهرمار ، گمشو بیرون ! طرف میگه صبر کنین کامل بگم ! پنیرم دارید ؟ مغازه دار کلی عذرخواهی میکنه و میگه پنیر کیلویی میخواید ؟ طرف میگه : پَ نَ پَ متری میخوام !!!

++++++++++++++++++++++

پدر بزرگ رو به نوه:

بدو برو قایم شو

امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت

نوه:

نـــــــه، شما باید قایم شی،

من بش گفتم نمیام چون شما مردی

++++++++++++++++++++++

برگی از اعترافات دختران:

بچه که بودیم هرکی مارو میدید لپامونو میکشید

میگفت عروس من میشی خوشگله؟؟

خب لامصبااااااا... حالا که بزرگ شدیم و

به شماها نیازداریم کدوم گوری هستین؟؟؟

++++++++++++++++++++++

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً

که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را

فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را..؟؟؟

++++++++++++++++++++++

غضنفر تو هواپیما تفنگشو میذاره رو مخ خلبان و میگه:از همینجا صاف میری بندرعباس خلبانه میگه:حالا چرا بندرعباس؟

میگه :آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقی ببردم دوبی

++++++++++++++++++++++

الان دیگه زنها در همه ورزشها مثل فوتبال، همه علوم بویژه انرژی اتمی و حتی در کار و تجارت موفق هستند،... خدا وکیلی اینطوری که دارن پیشرفت

میکنن امید این میره یه روزی بیاد که " پارک دوبل" رو هم یاد بگیرن!!!

++++++++++++++++++++++

طرف موبایلش آنتن نمیداد ، بهش مسیج دادم : نمیتونم بگیرمت

جواب داد : به درک! مگه کم خواستگار دارم؟

++++++++++++++++++++++

دیروز رفتم بقالی... یه بسته هوا خریدم.

کارخونه ی نامرد از خدا بی خبر، چند تا تیکه چیپس هم انداخته بود توش!

I-love بازدید : 289 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم

یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟

پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم

صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی

ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!

ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته

خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟

میگه خط تلفن؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم

برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ

اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم

تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!

میگه امتحانِ چی داری؟؟؟میگم وصایا,,,میپرسه وصایای امام؟؟؟

پـَـَـ نــه پـَـَــ... وصایای الیزابت تیلور ...

بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا 40 درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم.

پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت

همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم

به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!

پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!

رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟

میگه برا کباب؟

پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس

ماشین رو بردم سرویس ، میگم فـــیلترش هم بذار ، میگه فـــلتر هوا؟

پ نه پ فیلتــر شکن بذار ماشین شبا بتونه بیاد فیسبوک

یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم

داداشم گفت چرا بال بال میزنی؟چیزی پرید تو گلوت؟گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم خودم رو آماده پروار میکنم

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون میره بردیمش اورژانس پرستار میگه اوردین بستری کنین؟

میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اوردیم خون بده بریم

کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار

گفت واسه صبونه؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون

خواهرم از بیرون میاد خونه..میبینه پشت سیستمم...میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...!

میری مسجد وضو بگیری تا نماز بخونی میبینی یه آقایی میرسه میگه پسر جان وضو میگیری میگی پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام قزل الا صید کنم

نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ ماشین جدیدمه طرح بربری تولید شده

تو لباس فرم منو دیده میگه سربازی؟

پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم

ساعت 7 صبح رفتم برا امتحان دانشگاه نگهبانه میپرسه امتحان داری؟ میگم پــَ نه پــَ اومدم خمیر بگیرم بدم دست نونوا

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم

از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم آمادگی جسمانیمو تست میکنم امشب میخوایم بریم سرقت!!!

یکی‌ زنگ زده میگه شما فرشادین میگم نه میگه پس اشتباه گرفتم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ من فرشادم صدای تورو شنیدم الزایمرگرفتم یادم نیست !!!

زنه شیکمش اومده جلو ، رفیق ما میپرسه این حامله س؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ این زن آقا گرگه اس، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده شوهرش

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه

داری تعمیرش میکنی ؟

پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم !!

اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی ؟

پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم نصف شبی

حسینی بای دست پسره رو گرفته میگه با یاد چی میری کنکور بدی؟پسره میگه با یاد خدا.....پـَـَـ نــه پـَـَــــ بگه به یاد دوست دخترم میرم سر جلسه

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:

آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام...

I-love بازدید : 319 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

محققان می‌گویند که ضربان قلب افراد تحت تاثیر احساساتشان قرار دارد.

تحقیقاتی که به تازگی در دانشگاه‌های شهر آمستردام و لیدن هلند انجام شد حاکی از آن
است که طرد شدن یک فرد از سوی طرف مقابل ممکن است به ایست قلبی او منجر شود.

این تحقیقات همچنین نشان داد که میزان تپش قلب با احساس طردشدگی افراد رابطه دارد و
هر چه این احساس بیش‌تر باشد، ضربان قلب هم به همان نسبت کمتر می‌شود.

نتایج این تحقیق، توضیحاتی را درباره علت کاهش خورد و خواب بعضی افراد در نتیجه به هم
خوردن روابط دوستانه نیز ارایه داده است.
I-love بازدید : 381 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

دقت کردین

اگه بچه ها لیوان بشکنن:ای دست پا چلفتی

اگه مامانه بشکنش:قضا بلا بوده

اگه باباهه بشکنش:این لیوان اینجا چیکار می کرد

I-love بازدید : 241 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

زندگی فاصله بین مای ببی و ایزی لایف است

پس قدر لحظه های باشورت بودن را بدان.

I-love بازدید : 235 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

بهیارو میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو می کنه!!!

یاروآشغال میره تو چشماش سره ساعت 9 میشینه دم در

غضنفر تو اردبیل میمیره اعلامیه اش رو میزنن به دیوار … تو انتخابات رای میاره

یارو از کنار دیوار رد میشده، یه کاغذ میافته رو سرش می میره، ملت جمع میشن ببینن چی شده، می بینن رو کاغذه نوشته آجر!

یارورو برق 3 فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه:اگه مردین یه فاز یه فازبیاین جلو

یارومی ره جبهه بعد از 2 روز برمی گرده.میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟
میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن

I-love بازدید : 337 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

فوایدگ و ز

رفع خستگی

رفع دل درد

سفیدی چهره

بهبودی بیماریهای گوارشی

ایجاد رعب و وحشت در شب

ایجاد خشنودی دوستان

ایجاد تنوع در بوی میحط

از بین بردن یکنواختی در زندگی

تست حس بویایی اطرافیان

ایجاد فضای ازادی و دموکراسی

تعین جهت ورزش باد !

ببخشید

یه سوال به سوالای شب خواستگاری اضافه شد :

دختر شما روزی چند تا نون می خوره!؟

I-love بازدید : 277 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

: دروغ دختر ها
تو برام مثل داداشی = یعنی جلو تر نیا
من تو رو اندازه داداشم دوست دارم=چون حالم از داداشم به هم می خوره
از دست من ناراحتی=هستی که باش به من چه
من حالم بده = یعنی باید ببریم کافی شاپ و کلی چیز برام بخری
من فقط با تو حرف می زنم = با بقیه می خندم
من همیشه پیشت می مونم = مخصوصا وقتی که کمیته بیاد
خاطرت برام عزیزه = خاطر همون خاطره استیعنی باید یه خاطره بشی
دیروز یکی بهم متلک انداخت = یعنی بیا خواستگاریم

از یه نی نی میپرسن , عشق یعنی چه؟

میگه: یعنی بزالی اونم از پفکت بخوله

غضنفر میره ضریح مختار رو میگیره

میگه دمت گرم عجب فیلمی بازی کردی!

توی زندگی انتخاب دو چیز خیلی سخته:
۱- همسر
۲- هندوانه

غضنفر و اهالی شهر غضنفر اینا برای پیوستن به مختار عازم کوفه شدند !

I-love بازدید : 279 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

یكي گفت و يكي نگفت ، اوني كه گفت تو بودي و اوني كه دوستت دارم رو به هيچ كس جز تو نگفت من بودم ...... يكي موند و يكي نموند، اوني كه موند تو بودي و اوني كه بدون تو نميتونست بمونه من بودم

آدما 2 دسته هستند:اونای که روشون مگس می شینه و اونای که روشون مگس نمی شینه دسته اول ادمای خیلی گهی هستن و دسته دوم معلوم هیچ گهی نشدن!!!



مواد به کار رفته در ساخت زنان: گوشت و استخوان 40 تا 60 کيلو. لوازم آرايش يه من. عشوه چهل خروار. قر و فر 50 دور در دقيقه. زبان 14 متر. توانايي بيان 2000 اسب بخار. قدرت اشک ريزي 5ليتر در ساعت. منطق 2 گرم در کل. عقل نيم مثقال. لجبازي به اندازه کافی

آتش زدی بر خرمنم.... وای خرمنم

بر سنگ سپيدي نشسته بودم و شوق حضورت را مشتاقانه مي طلبيدم... باد فرارسيدنت را به مشام جان نواخت و من از خود بيخود شدم... دقايقي بعد زانوهايم لرزيد و من سرخ شدم!! زرد شدم و تو آمدي!... من سيفون را کشيدم آب تو را برد

يك ضرب المثل رشتي هست که ميگه رسيدي خونه بزن تو گوش زنت تو نميدوني براي چي زدي ولي اون ميدونه براي چي خورده

خوب بسه دیگه میدونم حیوونی

وای خرمنم.. وای خرمنم.... وای خرمنم.......وای خرمنم...........

وای خرمنم.. وای خرمنم.. وای خرمنم.. وای خرمنم..

این اس ام اسو با احساس بخون...!

به اندازه همه وجودم مي خوامت
.
.
.
.
جانباز 99%

I-love بازدید : 223 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

----------------------

قزوينيه ميره پيش روان شناس ميگه : آقاي دکتر اين کودک درون که ميگن...دقيقا کجاست...!!!؟؟؟

-----------------------------------

هر چندتا تو منو دوست داري من يه دونه بيشتر دوست دارم

ميدوني اينجوري خوبيش اينه که حتي اگه منو

دوست نداشته باشي باز من يه دونه دوست دارم

---------------------------------

يهیارو به باباش ميگه باباچرابه ماميگن خر باباه ميگه برويك قابلمه بايك قاشق بيارتابهت بگم بچه ميره مياره بعدباباه باقاشق ميزنه روي قابلمه بچهه ميگه بابا دارن درميزنن باباهه ميگه ها به خاطر همينه به ما مي گن خر حالا برو در روبازكن

---------------------------------

یارومیره آمپول بزنه زنه بهش میگه شوارتو بکش پایین


یارومیگه : من خجالت میکشم اول شما

-----------------------------------

یاروداشته کانال تلوزیون رو عوض می کرده...میزنه یه کانالی که هزار تا آخوند نشسته بودند و داشتند سخنرانی گوش می دادن....یکدفعه داد میزنه: آی ممد اون پیت نفتی رو بیار...سوراخشونو پیدا کردم

----------------------------------------

يهیارو مست مي‌كنه و ميگه: ولم كنين، ميخوام برم شورت زنم رو در بيارم! بهش ميگن: حالا چرا مال زنتو؟ ميگه: آخه كشش كمرم رو اذيت مي‌كنه

!

-------------------------------------

یارورو از زيره آوار زلزله ميکشيدن بيرون


هي داد ميزده من کاري نکردم به خدا فقط سيفونو کشيدم!!

-------------------------------------

يه روز يهیارو ميره غواصي تو عمق 20 متري بعد يه كوسه مياد ازش ميپرسه آقا شما تركين ؟ ميگه از كجا فهميدي ميگه چون كپسول آتشنشاني پشتته

-------------------------

رشتیه میره کلاس غیرت . شب زنش پامیشه بره دستشویی رشتیه میگه کجا میری زنه میگه دارم میرم دستشویی رشتیه میگه بشین خودم میرم

------------------------------------------

رشتی نصفه شب بلند میشه آب می خوره میگه: سلام بر حسین یه نفر از زیر تخت میگه : سلام عباس آقا

------------------------------------------

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، كه تركش موجب بي مدركي است و به كلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي كه آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سالي دو ترم موجودو بر هر ترمي شهريه اي واجب ...... از جيب و جان كه بر آيد ...... كز عهده خرجش به در آيد

--------------------------------------

مرغ و خروس با هم میرن مغازه مواد پروتئینی. خروسه میگه ببخشین یک کیلو تخم مرغ بدین. فروشنده بهش میگه بابا شما دیگه چرا؟ مرغه با خجالت میگه آخه ما هنوز نامزدیم

-------------------------

اگه فكر ميكني كه به درد هيچ كاري نميخوري....... اگه فكر ميكني كه بي مصرفي ..... اگه خودتو بي عرضه ميبيني...............خوب كاملا درست فكر ميكني

-------------------------

نگريستم به گريستنت گريستم به نگريستنت گريستم و تو نگريستي نگريستم و تو گريستي گريستم تا نگريستي چي‌شد ؟ اصلا ولش كن. انرژي هسته اي حق مسلم ماست

-----------------------------------

روباه ميره زير درخت به کلاغه ميگه به به چه سري چه دمي ...کلاغه ميگه زر نزن من خودم دوم دبستانم

----------------------------------------

یکی میره زیست می خونه می شه زیست شناس....یکی میره نوبل می گیره مثل ماری کوری....اونوقت تو بی کار بشین همش اس ام اس بخون

....

--------------------------------------

گرگه ميره در خونه شنگول و منگول در ميزنه، مادره ميگه: بچه‌ها نيستن، بيا تو

-------------------------------------

یه روزی دو تا "نی نی"پیش هم خوابیده بودن پسره به دختره می گه :تو دختری یا پسری ..دختره می گه نمی دونم ..! پسره می گه خوب بذار من برم ببینم ..میره زیر پاهاشو میاد می گه :دختری ...می گه :از کجا فهمیدی ؟؟؟...پسره میگه:آخه جورابت صورتیه

.....!!!!

--------------------------------------

خداحافظ.................. خداحافظ یاهو مسنجر................. خداحافظ وبلاگ .................خدا حافظ تا فردا صبح

!

----------------------------------------

سه ديوانه هم اتاقي بودن، يك روز خبر آوردن كه دوتاشون بالا و پايين مي‌پرن و ميگن: ما سيب‌زميني هستيم و داريم تو روغن سرخ ميشيم ولي سومي ساكت نشسته! رئيس تيمارستان هم طبق معمول رفت كه اين ديوونه رو مرخص كنه. ازش پرسيد: تو چرا با دوستات نيستي؟ ديوونه سوميه هم ميگه: آخه من كف ماهيتابه چسبيدم

!

------------------------------------

يه زنه با يه ماشين شيک داشته مي رفته که چشش به يه مردهء لاغر مردني مي افته سوارش مي کنه و ميبردش خونه!! مرده هم خوشحال ميشه و با خودش ميگه خدا رو شکر ما هم به يه نون و نواي رسيديم!!!زنه ميگه لخ شو تا من بيام!!بعد از چن دقيقه زنه دسته پسرشو ميگيره و مياره تو ميگه:ببين پسرم اگه غذا نخوري مسه اين اقاهه ميشي ها

!!!

--------------------------

همین الان سی ان ان اعلام کرد که پایگاه اتمی بوشهر و اصفهان ساعت ۲۴ امشب به طور کامل به هوا می ره..نمی دونی تا کجا می ره

------------------------------------------------

گفتم دوست دارم، گفت خفه شو

!
گفتم هميشه تو قلبمی، گفت خفه شو
!
گفتم ميخوام باهت ازدواج کنم، گفت راس ميگی؟
!...
گفتم خفه شو!!!

---------------------------------------------------

يه بار يه بچه از باباش ميپرسه : بابائي وقتي شما با ماماني ميرفتين ماه عسل من هم بودم ، بابائه ميگه آره عزيزم تو هم بودي ... رفتني پيش من بودي ، برگشتني پيش مامانت

---------------------------------------------

------------

جشنواره فيلم اصفهان


1- يک تکه نان براي دو نفر
2- تا حالا موز خوردي
3- ده نفر زير يک چتر
4- من اصغر 15 تومن دارم
5-

ديشب پيتزا خوردم آيدا

----------------------

I-love بازدید : 283 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت.

وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم.

جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود ...

بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سكته می كرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بكنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نكنی ...

سالها گذشت و جانسون از اون اتفاق درس بسیار بزرگی گرفت. اینکه راز دیگران مثل راز دل خودش می مونه و باید برای حفظ اون راز تلاش کنه. همونطور که خودش از فاش شدن راز دلش ناراحت می شه دیگران هم از این موضوع امكان داره تحت تاثیر قرار بگیرند و چه بسا موجب سلب اطمینان و تیرگی رابطه دوستی هم بشود. بطوریكه صداقت و صفای دل شما نباید تحت هیچ شرایطی موجبات آسیب و نگرانی شما را فراهم نماید

پایان

I-love بازدید : 317 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

یکی بود یکی نبود .

یک مرد بود که تنها بود .

یک زن بود که او هم تنها بود .

زن به آب رودخانه نگاه میکرد و غمگین بود .

مرد به آسمان نگاه میکرد و غمگین بود .

خدا غم آنها را میدید و غمگین بود .

خدا گفت : شما را دوست دارم ، پس همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید .مرد سرش را پایین آورد . مرد به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن به آب رودخانه نگاه کرد و مرد را دید .خدا به آنها مهربانی بخشید و آنها خوشحال شدند . خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید .مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا خیس نشود . زن خندید .خدا به مرد گفت : به دستهای تو قدرت میدهم تا خانه ای بسازی و هر دو در آن زندگی کنید .مرد زیر باران خیس شده بود . زن دستهایش را بالای سر مرد گرفت . مرد خندید .خدا به زن گفت : به دستهای تو همه زیباییها را می بخشم تا خانه ای که او میسازد را زیبا کنی .مرد خانه ای ساخت و زن آن را گرم کرد . آنها خوشحال بودند . خدا خوشحال بود ...

یک روز زن پرنده ای را دید که به جوجه هایش غذا میداد . دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد تا پرنده میان دستهایش بنشیند .اما پرنده نیامد و دستهای زن رو به آسمان ماند .مرد او را دید . کنارش نشست و دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد .خدا دستهای آنها را دید که از مهربانی لبریز بود . فرشته ها در گوش هم پچ پچی کردند و خندیدند .خدا خندید و زمین سبز شد .خدا گفت : از بهشت شاخه ای گل به شما خواهم داد .فرشته ها شاخه ای گل به مرد دادند . مرد گل را به زن داد و زن آن را در خاک کاشت .خاک خوشبو شد .پس از آن کودکی متولد شد که گریه میکرد . زن اشکهای کودک را میدید و غمگین بود .فرشته ها به او آموختند که چگونه طفل را در آغوش بگیرد و از شیره جانش به او بنوشاند .مرد زن را دید که میخندد ، کودکش را دید که شیر مینوشد. بر زمین نشست و پیشانی بر خاک گذاشت .خدا شوق مرد را دید و خندید .وقتی خدا خندید ، پرنده بازگشت و بر شانه مرد نشست . خدا گفت : با کودک خود مهربان باشید تا مهربانی بیاموزد . راست بگویید تا راستگو باشد . گل و آسمان و رود را به او نشان دهید تا همیشه به یاد من باشد . روزهای آفتابی و بارانی از پی هم گذشت . زمین پر شد از گلهای رنگارنگ و لابه لای گلها پر شد از بچه هایی که شاد و خندان دنبال هم میدویدند .خدا همه چیز و همه جا را میدید . میدید که زیر باران مردی دستهایش را بالای سر زنی گرفته است که خیش نشود .زنی را دید که در گوشه ای از خاک با هزاران امید شاخه گلی میکارد . دستهای بسیاری را دید که به سوی آسمان بلند شده اند . و پرنده هایی که ...

خدا خوشحال بود ، چون دیگر غیر از او هیچ کس تنها نبود .

پایان


I-love بازدید : 257 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

دوستانی که مایل به لات شدن هستند به این کارها عمل کنند تا لات اصیل ایرانی رو تجربه کنند.

I-love بازدید : 235 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند…..

در آن بین ، پسری برخاست وداستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید: آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود››
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،

پایان

I-love بازدید : 241 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

عجب خر خون بوده این ولی نه مثل اینکه سگ خون بوده

سگی که دکترای خود را از دانشگاه فرانگفورت دریافت کرد.

I-love بازدید : 265 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

می خواستی با آن دختر ازدواج کنی چی شد؟

جواب رد داد!!!

چون گفتم لیسانس بیکاری دارم!!!

خوب آدم عاقل می گفتی عمویم ملیلیاردراست!

اتفاقا گفتم.

رفت با عمویم ازدواج کرد

نتیجه :اول پول

I-love بازدید : 283 شنبه 23 آذر 1280 زمان : 0:11 نظرات (0)

تعداد صفحات : 62

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • چهارشنبه 11 بهمن 1402
  • پنجشنبه 29 فروردين 1392
  • دوشنبه 24 مهر 1391
  • سه شنبه 17 مرداد 1391
  • دوشنبه 16 مرداد 1391
  • سه شنبه 10 مرداد 1391
  • شنبه 31 تير 1391
  • پنجشنبه 29 تير 1391
  • چهارشنبه 28 تير 1391
  • سه شنبه 27 تير 1391
  • يکشنبه 18 تير 1391
  • جمعه 09 تير 1391
  • پنجشنبه 08 تير 1391
  • جمعه 26 خرداد 1391
  • پنجشنبه 25 خرداد 1391
  • جمعه 12 خرداد 1391
  • پنجشنبه 11 خرداد 1391
  • چهارشنبه 10 خرداد 1391
  • سه شنبه 09 خرداد 1391
  • دوشنبه 08 خرداد 1391
  • شنبه 06 خرداد 1391
  • جمعه 5 خرداد 1391
  • جمعه 05 خرداد 1391
  • پنجشنبه 4 خرداد 1391
  • پنجشنبه 04 خرداد 1391
  • جمعه 29 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391
  • يکشنبه 24 ارديبهشت 1391
  • جمعه 15 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391
  • پنجشنبه 7 ارديبهشت 1391
  • شنبه 02 ارديبهشت 1391
  • شنبه 2 ارديبهشت 1391
  • چهارشنبه 30 فروردين 1391
  • سه شنبه 29 فروردين 1391
  • دوشنبه 28 فروردين 1391
  • جمعه 18 فروردين 1391
  • چهارشنبه 16 فروردين 1391
  • جمعه 11 فروردين 1391
  • شنبه 05 فروردين 1391
  • سه شنبه 01 فروردين 1391
  • دوشنبه 29 اسفند 1390
  • 28 اسفند 1390
  • شنبه 27 اسفند 1390
  • جمعه 26 اسفند 1390
  • پنجشنبه 25 اسفند 1390
  • 24 اسفند 1390
  • چهارشنبه 24 اسفند 1390
  • دوشنبه 22 اسفند 1390
  • 21 اسفند 1390
  • جمعه 19 اسفند 1390
  • پنجشنبه 18 اسفند 1390
  • چهارشنبه 17 اسفند 1390
  • سه شنبه 16 اسفند 1390
  • دوشنبه 15 اسفند 1390
  • 14 اسفند 1390
  • 13 اسفند 1390
  • شنبه 13 اسفند 1390
  • شنبه 12 اسفند 1390
  • جمعه 12 اسفند 1390
  • پنجشنبه 11 اسفند 1390
  • چهارشنبه 10 اسفند 1390
  • سه شنبه 09 اسفند 1390
  • سه شنبه 9 اسفند 1390
  • 07 اسفند 1390
  • يکشنبه 7 اسفند 1390
  • شنبه 06 اسفند 1390
  • جمعه 05 اسفند 1390
  • پنجشنبه 04 اسفند 1390
  • 04 اسفند 1390
  • 03 اسفند 1390
  • چهارشنبه 03 اسفند 1390
  • سه شنبه 02 اسفند 1390
  • دوشنبه 01 اسفند 1390
  • 30 بهمن 1390
  • شنبه 29 بهمن 1390
  • جمعه 28 بهمن 1390
  • پنجشنبه 27 بهمن 1390
  • چهارشنبه 26 بهمن 1390
  • سه شنبه 25 بهمن 1390
  • 25 بهمن 1390
  • دوشنبه 24 بهمن 1390
  • دوشنبه 23 بهمن 1390
  • 23 بهمن 1390
  • 22 بهمن 1390
  • شنبه 22 بهمن 1390
  • جمعه 21 بهمن 1390
  • جمعه 20 بهمن 1390
  • پنجشنبه 20 بهمن 1390
  • چهارشنبه 19 بهمن 1390
  • سه شنبه 18 بهمن 1390
  • دوشنبه 17 بهمن 1390
  • دوشنبه 16 بهمن 1390
  • 16 بهمن 1390
  • شنبه 15 بهمن 1390
  • جمعه 14 بهمن 1390
  • پنجشنبه 13 بهمن 1390
  • چهارشنبه 12 بهمن 1390
  • سه شنبه 11 بهمن 1390
  • دوشنبه 10 بهمن 1390
  • 09 بهمن 1390
  • شنبه 08 بهمن 1390
  • شنبه 07 بهمن 1390
  • پنجشنبه 06 بهمن 1390
  • چهارشنبه 5 بهمن 1390
  • چهارشنبه 05 بهمن 1390
  • سه شنبه 04 بهمن 1390
  • دوشنبه 03 بهمن 1390
  • يکشنبه 2 بهمن 1390
  • 02 بهمن 1390
  • شنبه 01 بهمن 1390
  • شنبه 1 بهمن 1390
  • جمعه 30 دی 1390
  • پنجشنبه 29 دی 1390
  • چهارشنبه 28 دی 1390
  • سه شنبه 27 دی 1390
  • دوشنبه 26 دی 1390
  • 25 دی 1390
  • يکشنبه 25 دی 1390
  • چهارشنبه 21 دی 1390
  • سه شنبه 13 دی 1390
  • جمعه 9 دی 1390
  • پنجشنبه 08 دی 1390
  • سه شنبه 6 دی 1390
  • يکشنبه 4 دی 1390
  • شنبه 3 دی 1390
  • جمعه 02 دی 1390
  • جمعه 01 دی 1390
  • پنجشنبه 01 دی 1390
  • چهارشنبه 30 آذر 1390
  • يکشنبه 27 آذر 1390
  • جمعه 25 آذر 1390
  • پنجشنبه 24 آذر 1390
  • سه شنبه 22 آذر 1390
  • پنجشنبه 17 آذر 1390
  • دوشنبه 14 آذر 1390
  • يکشنبه 13 آذر 1390
  • شنبه 12 آذر 1390
  • جمعه 11 آذر 1390
  • يکشنبه 6 آذر 1390
  • شنبه 5 آذر 1390
  • چهارشنبه 25 آبان 1390
  • سه شنبه 24 آبان 1390
  • چهارشنبه 18 آبان 1390
  • دوشنبه 9 آبان 1390
  • جمعه 06 آبان 1390
  • پنجشنبه 5 آبان 1390
  • سه شنبه 19 مهر 1390
  • دوشنبه 18 مهر 1390
  • يکشنبه 17 مهر 1390
  • چهارشنبه 13 مهر 1390
  • پنجشنبه 17 شهريور 1390
  • سه شنبه 15 شهريور 1390
  • پنجشنبه 27 مرداد 1390
  • يکشنبه 16 مرداد 1390
  • جمعه 14 مرداد 1390
  • سه شنبه 11 مرداد 1390
  • يکشنبه 9 مرداد 1390
  • شنبه 8 مرداد 1390
  • سه شنبه 4 مرداد 1390
  • پنجشنبه 30 تير 1390
  • سه شنبه 28 تير 1390
  • يکشنبه 26 تير 1390
  • شنبه 25 تير 1390
  • پنجشنبه 23 تير 1390
  • دوشنبه 13 تير 1390
  • شنبه 11 تير 1390
  • جمعه 10 تير 1390
  • جمعه 6 خرداد 1390
  • دوشنبه 12 ارديبهشت 1390
  • يکشنبه 11 ارديبهشت 1390
  • شنبه 10 ارديبهشت 1390
  • جمعه 9 ارديبهشت 1390
  • سه شنبه 6 ارديبهشت 1390
  • دوشنبه 5 ارديبهشت 1390
  • يکشنبه 4 ارديبهشت 1390
  • جمعه 2 ارديبهشت 1390
  • پنجشنبه 1 ارديبهشت 1390
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1859
  • کل نظرات : 44
  • افراد آنلاین : 29
  • تعداد اعضا : 89
  • آی پی امروز : 213
  • آی پی دیروز : 199
  • بازدید امروز : 3,889
  • باردید دیروز : 5,291
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 38,718
  • بازدید ماه : 111,462
  • بازدید سال : 769,558
  • بازدید کلی : 3,068,414